کد خبر 845358
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۷:۱۶
عباس عبدی

قطع‌نظر از جمع‌بندی و نتیجه‌ای که آقای عباس عبدی ارائه می‌کنند، نظر ایشان مبنی بر فروپاشی اجتماعی ایران از نظر روشمندی تحقیق واجد ویژگی‌های لازم یک «گزاره علمی» نیست.

به گزارش مشرق، جناب آقای عباس عبدی در پاسخ به یادداشتی با عنوان «نامه‌ احمدی‌نژادی‌ها، فروپاشی اجتماعی ایران و پیشگویی‌های عبدالقادرخان»، متنی را در اختیار تسنیم قرار دادند که متن کامل آن صبح امروز  منتشر شد.

ضمن تشکر از این پاسخ و احترام به نظر ایشان، به نظر می‌رسد که همچنان این موضوع از ناحیه بنده نیز قابل پاسخ و توضیح باشد. آقای عبدی به اشکالات و نواقص مهم در کارکردهای نهادهای مختلف در جامعه ایران از جمله نهادهای دولت، آموزش، دین، اقتصاد، خانواده و رسانه اشاره و در ادامه از نظر خودشان مبنی بر فروپاشی جامعه ایران دفاع و نهایتاً نیز گفته‌اند برخلاف برخی تصورها، این نظر به معنای اعتقاد به تمام شدن کار حکومت نیست بلکه نهاد قدرت می‌تواند این وضعیت را تا دیر نشده بازسازی کند.

در مدت چند سال اخیر که با آقای عبدی- بنده به عنوان خبرنگار و ایشان به عنوان کارشناس- ارتباط داشته‌ام، احتمالاً ایشان به خوبی می‌دانند که منکر نواقص و اشکالات بعضاً قابل توجه در برخی نهادهای اجتماعی کشور نیستیم و اساساً ندیدن اشکالات، بیش از آنکه نشانه نبود مشکل باشد، بر نابینایی ناظر دلالت می‌کند؛ با این حال معتقدم علیرغم توافق با آقای عبدی درباره وجود مشکلات، نظر ایشان مبنی بر فروپاشی اجتماعی در ایران در هر سه زمینه‌ی ۱- توصیف وضعیت،  ۲- روش تحلیل و ۳- توصیه‌ کاملاً قابل مناقشه است. اتفاقاً این ادعای «فروپاشی» الان مدعیان چندگانه‌ای هم دارد که اساساً تعریفشان از فروپاشی و نیز راه‌حل‌ها به کلی متفاوت است و سایه سنگین «اراده معطوف به قدرت» بر سر «واقعیت» احساس می‌شود.

در ذیل به طرح برخی از اشکالات به نظر آقای عبدی می‌پردازم.

۱- روش تحلیل: قطع نظر از جمع‌بندی و نتیجه‌ای که آقای عبدی ارائه کرده‌اند، مسئله اول اصلی «روشمندی» تحقیق است. آقای عبدی البته تجربه بسیاری در حوزه نظرسنجی‌های اجتماعی دارد و در حوزه جامعه شناسی سیاسی نیز با تجربه و برخی نظرات ایشان کاملاً قابل احترام است اما برای اثبات غیرعلمی بودن روش تحقیق ایشان در موضوع محل بحث، هم می‌توان از فکت تاریخی استفاده کرد و هم از منظر آکادمیک آن را به چالش کشید. مثلاً ایشان در همان میزگردی که در یادداشت قبلی نیز بدان ارجاع دادیم(اصلاحات در برابر اصلاحات با حضور آقایان حجاریان، تاجزاده، علوی‌تبار و جلایی‌پور)، اشاره می‌کند که مطالعات ایشان نشان می‌دهد جناح مقابل اصلاح‌طلبان(اصولگرایان) در آن سال‌ها حداکثر ۱۴-۱۵ درصد محبوبیت دارد! و برهمین اساس است که ایشان نتیجه می‌گیرد مشروعیت حکومت کاملاً وابسته به حضور اصلاح‌طلبان است و لذا این جناح برای تمکین نظام به خواسته‌هایش باید حکومت را تهدید به خروج از حاکمیت کند! و در صورت عدم پذیرش این خواسته توسط نظام، آقای خاتمی باید از ریاست‌جمهوری استعفا بدهد!


تصویری از کتاب «اصلاحات در برابر اصلاحات»؛ آقای عبدی در میزگردی که سال ۸۱ برگزار شده می‌گوید جناح مخالف اصلاحات حداکثر در حد ۱۴-۱۵درصد محبوبیت دارد. اما بعد از این برآورد آقای عبدی، اصلاح طلبان چند انتخابات بعدی را پشت سر هم به جناح رقیب باختند

البته بلافاصله پس از این تحلیلها اصلاح‌طلبان هم شورای شهر را به اصولگرایان باختند و هم مجلس هفتم با اکثریت مطلق اصولگرا تشکیل شد و هم انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۴ با پیروزی احمدی‌نژاد -که در نقطه مقابل با اصلاح‌طلبان خود را معرفی می‌کرد- به پایان رسید! بنابراین نتیجه‌گیری از آن داده‌های ۱۴-۱۵ درصدی درست از آب درنیامد، بلکه کاملاً برعکس نشان داد.  احتمالاً برخی نماینده‌های مجلس ششم هم همین تصور را داشتند که اگر تحصن کرده و انتخابات مجلس هفتم را تحریم کنند، مشروعیت مردمی نظام هم از بین می‌رود و کسی انتخابات را جدی نمی‌گیرد، اما برخلاف این پیش‌بینی، انتخابات با مشارکت معقول و قابل قبول بالای ۵۰ درصدی برگزار شد.


تصویر دیگری از کتاب «اصلاحات در برابر اصلاحات»؛ آقای عبدی معتقد بود آقای خاتمی و اصلاح‌طلبان مشروعیت و حمایت مردمی را به نظام داده‌اند و اگر از حاکمیت خارج شوند نظام هم مشروعیتش و حمایت مردمی را از دست می‌دهد

اما از منظر آکادمیک هم روش تحقیق این نظریه آقای عبدی کاملاً قابل اشکال است. اگر از ادبیات «کارل پوپر» فیلسوف علم مشهور، استفاده کنیم، این نظر آقای عبدی از آنجا که «ابطال‌پذیر» نیست، لذا علمی هم نیست. مقصود از ابطال‌پذیر نبودن به معنای اثبات شده بودن آن نیست، بلکه به معنای عدم امکان ارزش‌گذاری مثبت علمی بر روی آن است. کارل پوپر در نقد اثبات‌گرایان و برخلاف نظر آنان معتقد بود برای اینکه یک نظریه را علمی بنامیم، باید مشخص باشد که اگر بخواهیم آن را همین الان ابطال کنیم، چه روشی برای آن داریم؟ اگر روش و متد مشخص برای امکان ابطال آن وجود داشت «علمی» است، درغیر اینصورت متافیزیکی و از منظر علمی فاقد ارزش است.

حال بر همین اساس، آقای عبدی ادعا می‌کنند که جامعه ایران در وضعیت فروپاشی است و وقتی از ایشان پرسش می‌شود استدلال شما چیست، اولاً به برخی داده‌های تحقیقی ارجاع می‌دهند -که البته همانطور که گفته شد، علیرغم احترام به آقای عبدی، هم از منظر یقینی بودن داده‌ها و هم از نظر دایره سنجش می‌تواند قابل خدشه باشد- و ثانیاً می‌گویند علت اینکه علیرغم فروپاشی جامعه، هنوز حکومت فرونپاشیده، وجود نهاد تقریباً قدرتمند «قدرت» در ایران است و اگر این نهاد تضعیف شود، اتفاقات مهمی رقم می‌خورد.

این نظر آقای عبدی علمی نیست، چرا که قاعده‌ای برای ابطال آن در حال حاضر وجود ندارد. با همین مبنای آقای عبدی، هر کسی می‌تواند با تکیه بر برخی شواهد ادعایی بکند و اگر آن ادعا محقق نشد، دلیلی مشابه آقای عبدی بر آن بتراشد. مثلاً ما هم همین الان می‌توانیم با تکیه بر برخی داده‌ها، که از قضا احتمالاً بیشتر از داده‌های آقای عبدی هم قابل اتکاست، مانند تمایل تعداد قابل توجهی از مردم در ایالت‌های مختلف آمریکا به استقلال از دولت مرکزی، بگوییم که رژیم آمریکا همین فردا پس‌فردا فرومی‌پاشد و اگر فرونپاشید، استدلال می‌کنیم که چون نهاد قدرت در آنجا یک توان حداقل نیم‌بندی دارد، این اتفاق نیفتاده است! ولی منتظر باشید، بالاخره می‌افتد.

۲- توصیف:مسئله بعدی «مرزگذاری» میان «اشکالات» با «فروپاشی» است. ما هم مانند آقای عبدی معتقدیم که کارکرد برخی نهادها در کشور به صورت محسوسی تضعیف شده است. نهاد آموزش آنطور که باید پشتوانه تئوریک و پژوهشی لازم را برای کشور تامین نمی‌کند و  از عهده‌ی تامین نیازهای نظام در این حوزه به حد کفایت برنیامده است؛ نهاد «اقتصاد» دارای نواقص جدی است و برخی کاستی‌های امروز، مثل همین ماجرای وضعیت رهاشده دلار،‌این مسئله را اظهرمن الشمس می‌کند؛ درباره نهاد «دولت»، هرچند احتمالاً منظور آقای عبدی از دولت، State به صورت کلی و به معنای کلیت حکومت است اما در برهه فعلی حداقل درباره قوه مجریه به عنوان یک عنصر بسیار مهم در حکومت، ما شاید بیشتر از آقای عبدی معتقدیم در برهه فعلی نهاد دولت به معنای قوه مجریه نه تنها ضعیف شده بلکه به میزانی از «رکود» دچار است که برخی ایّام اساساً حضور دولت در کشور احساس هم نمی‌شود، به نوعی که گویا اساساً قوه مجریه‌ای وجود ندارد!

امّا برخلاف نظر جناب آقای عبدی، «ضعیف» بودن با «فروپاشی» دو مسئله جداگانه است و فروپاشی مربوط به زمانی است که هنجارهای اجتماعی به کلی منتفی شده باشد. در برهه فعلی با شرایطی روبرو هستیم که سازمان هنجاری در برخی حوزه‌ها تضعیف شده اما سخن گفتن از فروپاشی همانطور که ذکر شد، منطق علمی ندارد. در حال حاضر نهاد خانواده تا حدی تضعیف شده اما همچنان کارکرد دارد، نهاد دین کارکردهای خود را دارد و امثال شهید حججی و پدیده‌های بی‌نظیری مانند راهپیمایی اربعین و ... حجت‌های مهمی برای آن هستند، در نهاد آموزش و علم، علیرغم ضعفهای گفته شده نشانه‌های مهمی از رشد وجود دارد که در آمار و ارقام ارائه شده توسط نهادهای بین‌المللی کاملاً محرز است، در حوزه توسعه سرمایه انسانی، بر اساس آخرین داده‌های دفتر توسعه سازمان ملل ایران در رتبه اول رشد شاخصهای توسعه انسانی است(اینجا را بخوانید) در حوزه سلامت پیشرفتهای چشم‌گیری اتفاق افتاده و جدیدترین گزارشهای سازمان ملل نشان‌دهنده رشد خیره‌کننده شاخص امید به زندگی در ایران است(اینجا را بخوانید) در نهاد اقتصاد علیرغم وجود نواقص بسیار که نیازمند یک حرکت جدی است، یکی از نشانه‌های رشد اقتصاد نسبت به قبل همین رشد طبقه متوسط است که علامت آن افزایش تاثیرگذاری این طبقه بر سیاست در ایران است.

از طرف دیگر موفقیت‌های چشمگیری که در مباحث مربوط به امنیت و تقابل با یک جبهه بزرگ مقوّم تروریسم در منطقه به دست جوانان ایرانی به دست آمده در کجای توصیف این وضعیت توسط آقای عبدی می‌گنجد؟ آیا می‌توان چنین موفقیت‌ها و چنین انگیزه‌ها و حجت‌هایی مانند شهید حججی را محصول اتفاق و یا به تعبیر آقای عبدی صرفاً نتیجه‌ی حضور نیم‌بند نهاد قدرت در کشور توصیف کرد؟ یا همچنان باید گفت برخی نهادها مانند دین و خانواده و ... نه تنها در وضعیت فروپاشی نیستند بلکه بعضاً نواقص نهادهای دیگر را تا حدی جبران کرده‌اند؟ آیا یک جامعه فروپاشیده که فقط نهاد نیم‌بند قدرت در آن فعال است می‌تواند آمریکا و هم‌پیمانان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ایش را در تمام نقشه‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای آنها زمین‌گیر و مشغول کند؟

۳- توصیه:چندگروهی که این روزها از فروپاشی اجتماعی ایران سخن می‌گویند، توصیه‌های متفاوتی دارند. همانطور که آقای عبدی هم در مقدمه پاسخشان اشاره کرده‌اند، بحث فروپاشی اجتماعی این روزها مثل نقل و نبات توسط این گروه‌ها استفاده می‌شود. البته آقای عبدی معتقد است مقصود او از این اصطلاح با معنایی که بعضی گروه‌های دیگر مراد می‌کنند ضرورتاً یکسان نیست و این حرف درستی هم هست. اما این گروه‌ها  جملگی معتقدند که برای برون رفت از این وضعیت باید به توصیه‌های آنان تن داده شود! ممکن است آقای عبدی بگوید توصیه‌های من در این حوزه توصیه‌های جامعه شناسانه است و نباید آن را با ادعاهای جریان‌های سیاسی یکی کرد. البته این می‌تواند نکته قابل اعتنایی باشد و نکات پیش رو هم ضرورتاً ناظر به آقای عبدی نیست‌ اما مهم آن است که باید اتفاقاً از «شفافیت» استقبال کرد تا هرگروهی مشخصاً بگوید چه خواسته‌ای دارد. مهمترین دستاورد این شفافیت، پنهان نشدن این مواضع در لفافه مباحثی مانند «خواست مردم!» و «واقعیت!» و «علم!» است!

مثلاً آقای احمدی‌نژاد می‌گوید همه را عزل کنید و همه‌ی قوا از قضائیه و مقننه و مجریه به من بدهید تا وضعیت درست شود! نهضت آزادی‌ها هم می‌گویند چون امام(ره) و مردم ما را از عرصه سیاست ایران کنار زدند همه‌ی این گرفتاریها حاصل شد، لذا اگر ما برگردیم همه چیز درست می‌شود و برخی اصلاح‌طلبان هم می‌گویند اگر با همان دست فرمان آنها در کشور پیش برویم، مسئله حل است.

اما همانطور که در یادداشت پیشین نیز اشاره کردیم، این تجویزها چند ایراد دارد؛ اول اینکه بالاخره این جامعه‌ی به قول آنها فروپاشیده! به کدام یک از اینها -که از قضا در بسیاری از حوزه‌ها نظراتشان ۱۸۰درجه مقابل هم است- اقبال کند؟ چون در هر صورت باز هم دو گروه از صحنه خارج خواهند بود و احتمالاً داستان فروپاشی اجتماعی هم برقرار خواهد بود!

مهمتر اینکه خوشبختانه یا متاسفانه همه‌ی این گروه‌ها دیکته نوشته شده‌ و کارنامه مشخص دارند! مثلاً وضعیت نهادهای مختلف کشور از جمله اقتصاد به عنوان مهمترین مطالبه فعلی مردم، در همین دوره اصلاح‌طلبان یا آقای احمدی‌نژاد مشخص است. همین دو ماجرای روز گذشته نشان‌دهنده صداقت برخی گروه‌های سیاسی در ادعاهایشان است. شاهکار دولت در حوزه ارز و دلار و معجزه‌ی شورای شهر تهران در اصرار بر ابقای شهرداری که فریاد  می‌زند بیمار است و باید بستری شود، محک خوبی برای سنجش ادعاهای این گروه‌ها در حوزه‌های اقتصاد و سیاست و اخلاق و ... است.

به طور کلی در حوزه «توصیه»های تدبیر وضعیت فعلی کشور، تقابل اصلی میان دو دیدگاه است و گروه‌های مختلف را می‌توان ذیل آنها دسته بندی کرد. دیدگاه اول که مشکلات را ناشی از «بود» انقلاب اسلامی می‌داند و راه‌حل را «بازگشت از انقلاب» معرفی می‌کند و دسته دوم که معتقد است اشکالات ناشی از «کمبود انقلاب» و راه‌ چاره «بازگشت به انقلاب» است. اتفاقاً تجربه هم نشان داده آنجا که دیدگاه دوم در عمل و نه در ادعا پیگیری شد، نتایج موفقیت آمیزتری هم کسب شده است. حوزه امنیت به عنوان حوزه‌ای که کار به مردم واگذار و روحیه انقلابی در آن حاکم شد، امروز موفق‌ترین حوزه عملکرد است و بخش اقتصاد که بویژه بعد از جنگ، در اختیار تکنوکراتها قرار گرفت و نسخه‌های بانک جهانی اعمال شد امروز آشفته‌ترین اوضاع را دارد.

بنابراین به نظر می‌رسد ضمن موافقت با آقای عبدی در پذیرش نواقص و مشکلات بعضاً جدی در برخی حوزه‌ها و نهادها، می‌توان در توصیف کلی ایشان از وضعیت، تحلیل ایشان و همچنین توصیه‌هایی که برخی گروه‌ها برمبنای این جمع‌بندی ارائه می‌کنند خدشه‌های  جدی وارد کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس